دست خط سیاسی اقتصادی 21
🟢🟡نهایت برجام : شیفت یا سکون پارادیمی
🔆شرایط این روزهای ایران؛ کم و بیش قابل تشبیه با وضعیت هندوستان پس از استقلال این کشور است. هندوستانی که سه شیفت پارادایمی را تجربه کرد:
۱- هندوستان مبتنی بر ایده های آرمانگرایانه ی مهاتما گاندی
۲- هندوستان مبتنی بر رئالیسم تدافعی تا پیش از پایان جنگ سرد
۳-هندوستان همسو با لیبرالیسم اقتصادی از دوره پس از جنگ سرد تا به امروز.
🔆تغییرات انجام شده در این روند، بدون دست بردن بر قواعد به نگارش درآمده بر مبنای نظریات بانی استقلال این کشور نبوده که بویژه از زمان #سونیا گاندی رنگ و بوی عملگرایانه تری به خود گرفت. زمامداران این کشور در عمل چاره ای جز پذیرش شیفت پارادایمی ندیده و به منظور ادغام با جامعه جهانی، رفع شکاف ها و موانع را در دستور کار ویژه قرار دادند.
🔆اما این موضوع چه ارتباطی به ایران دارد؟
ایران و هند زمانی در جنبش عدم تعهد؛ تفکری نسبتا همسو داشتند اما از جایی به بعد هر یک مسیری کاملا متفاوت در پیش گرفتند. هند با نگاهی به معادلات نظام بین الملل دریافت که با ادامه ی روندی که مهاتما گاندی متصور بود؛ حصول منافع ملی و پیشبرد آن به درستی امکان پذیر نیست. اما ایران همچنان درصدد انعکاس تقید عملی خود به اصول تعریف شده ی جنبش غیر همگرا و ناکارآمد عدم تعهد است.
🔆اینک این سوال وارد است؛ ایرانی که در سه دوره ی شیفت پارادایمی هندوستان، صرفا بر نوعی پارادایم متمایل به اصول آرمانگرایانه اصرار داشته و وقعی به مولفه های لیبرالیسم و سازه انگاری و ...ننموده؛ در ادامه مسیر چگونه پیش خواهد رفت؟
🔆کلید واژه ی #شیفت پارادایمی همان چیزی است که آینده ی سیاسی و اقتصادی کشور تابعی از آن خواهد بود. در هر پارادایم مسائلی همچون هستی شناسی، روش ها، زیبایی شناختی و نحوه نگاه برای حضور در جامعه جهانی و... می بایست مجددا تعریف و بنا به ضرورت از اساس دچار تحول گردد. اما به نظر نمی رسد ایران این روزهای ما آماده اجرای این رویکرد باشد.
در پاسخ به این سوال که آیا تعاریف هستی شناسانه نظام سیاسی ما حاضر به پذیرش واقعیت های موجود در جهان خواهد بود؟ ؛ باید اذعان داشت که رهیافت موجود در کشور راه زیادی برای تکامل دارد و همگرایی موثر در راستای منافع ملی آن با سایر نظام های سیاسی موجود در جهان، طی یک دهه شکل نخواهد گرفت.
🔆از قضا اختلاف بنیادین ما با ایالات متحده در هستی شناسی و روشهای گزیده شده نظام سیاسی دو کشور است. روابط ثروت و قدرت موجود در جامعه ی جهانی زمانی که با تنازع نظام های سیاسی در دو مقوله ذکر شده همراه باشد، گره روابط دو کشور را کورتر خواهد کرد.
🔆در منطق تحلیل روابط نظام جهانی، این که سر انجام، برجام و حل و فصل سایر مناقشه های ایران با ایالات متحده به کدامین سو خواهد رفت را نمی توان و نباید به صراحت تعیین تکلیف کرد اما مسئله ای که از هم اکنون قابلیت پیش بینی دقیق دارد آن است که تصریح گردد تا زمانی که ایران وارد بازی منافع امریکا نگردد، در مناسبات جهانی با محدودیت ساختاری مواجه خواهد بود لیکن این ساختار، که شرق و غرب ، هر یک بخشی از آن با نسبت هایی متفاوتند به بی ثباتی کامل ایران نیز راضی نبوده و هر از چند گاهی به آن فرصت تنفس خواهد داد ؛ لذا آنچه بسیاری در اوهام خود سالهاست به آن امید دارند؛ بوقوع نخواهد پیوست.
🔆 همچنین نمی بایست در تحلیل ها به شیوه ای سطحی القا گردد که ایالات متحده در هر صورت ناچار به پذیرش وضعیت موجود ایران خواهد بود. از سویی این حقیقت را نیز نمی توان کتمان کرد که نظام سیاسی ایران در صورت اصرار بر ادامه حفظ وضع موجود، امکان مصالحه موشکی را نخواهد داشت چرا که هر گونه سازش گسترده و عقب نشینی از داشته های موجود برای آن چالش برانگیز خواهد بود. لذا عقب نشینی محسوس منطقه ای و موشکی ایران با توجه به عدم در اختیار داشتن بازدارندگی استراتژیک(سلاح هسته ای) بمنزله امضای مجوز به چالش کشیدن خود تا حدی که توازن منطقه ای حالتی متعادل تر یابد؛ خواهد بود.
🔆لذا منطق ایجاب می نماید که به این هیجانات سیاسی بعضا کاذب برجامی و غیر برجامی، تا زمانی که منتج به تغییر محسوس در چالش های نظامات سیاسی دو کشور نگردد صرفا در قالب نوعی التیام دهنده روانی و مقطعی نگریسته شود؛ نه بیشتر.
ایامتان به کام
دکتر مجید شرفخانی